حضرت محمد(ص) از خداوند سبحان نقل کرده که حضرت حق فرمود:اگر در روی زمین فقط یک مومن بود،من از دیگر مخلوقاتم بی نیاز بودم وبه طور قطع ایمان اورا برایش مانوس می کردم تا با داشتن آن به کسی نیازمند نشود.
کلیات حدیث قدسی/شیخ محمد ابن حسن حر عاملی/حدیث223
نامه
بیست
و من کتاب
له ع إلی زیاد ابن أبیه و هو خلیفة عامله عبد الله بن عباس علی البصرة و عبد الله
عامل أمیر المؤمنین ع یومئذ علیها و علی کور الأهواز و فارس و کرمان و غیرها
وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ
بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ
کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ
اَلظَّهْرِ ضَئِیلَ الْأَمْرِ. وَ اَلسَّلاَمُ
ترچمه:
این
نامه را به زیاد بن ابیه نوشته است که از سوی عبد الله بن عباس بر بصره فرمان می
راند و ابن عباس خود از جانب علی ( ع ) فرمانروایی اهواز و فارس و کرمان را داشت
.
به خدا سوگند می خورم ، سوگندی راست که اگر به من خبر رسد که
در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده ای ، چنان بر تو سخت گیرم که کم
مایه مانی و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینی کند و حقیر و خوار شوی . و السلام
نامه
بیست و یک
و من کتاب
له ع إلی زیاد أیضا
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً،وَاُذْکُرْ فِی اَلْیَوْمِ
غَداً،وَأَمْسِکْ مِنَ اَلْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ،وَ قَدِّمِ اَلْفَضْلَ
لِیَوْمِ حَاجَتِکَ، أَتَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اَللَّهُ أَجْرَ
اَلْمُتَوَاضِعِینَ،وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ اَلْمُتَکَبِّرِینَ،وَتَطْمَعُ وَ
أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی اَلنَّعِیمِ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ،وَالْأَرْمَلَةَ أَنْ
یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ،وَ إِنَّمَا اَلْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا
أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَی مَا قَدَّمَ. وَ اَلسَّلاَمُ
ترچمه:
نامهای
از آن حضرت ( ع ) نیز به زیاد .
از زیاده روی بپرهیز و میانه روی پیشه کن . امروز به فکر
فردایت باش . از مال به قدر نیازت نگهدار و آنچه افزون آید ، پیشاپیش برای روزی که
بدان نیازمند گردی ، روانه دار . آیا امید آن داری که خداوندت پاداش متواضعان دهد
، در حالی که ، در نزد او از متکبران هستی . آیا در حالی که ، خود در ناز و نعمت
فرو رفته ای و آن را از ناتوانان و بیوه زنان دریغ می داری ، طمع در آن بستهای
که ثواب صدقه دهندگانت دهند ؟ آدمی به آنچه پیشاپیش فرستاده ، پاداش بیند و بر سر
آن رود که از پیش روانه داشته . والسلام
نامه
دوازده
و من وصیة
له ع وصی بها معقل بن قیس الریاحی حین أنفذه إلی الشام فی ثلاثة آلاف مقدمة له
اِتَّقِ اَللَّهَ اَلَّذِی لاَ بُدَّ لَکَ مِنْ لِقَائِهِ وَ
لاَ مُنْتَهَی لَکَ دُونَهُ وَ لاَ تُقَاتِلَنَّ إِلاَّ مَنْ قَاتَلَکَ وَ سِرِ
اَلْبَرْدَیْنِ وَغَوِّرْ بِالنَّاسِ وَرَفِّهْ فِی اَلسَّیْرِ وَلاَ تَسِرْ
أَوَّلَ اَللَّیْلِ فَإِنَّ اَللَّهَ جَعَلَهُ سَکَناً وَقَدَّرَهُ مُقَاماً لاَ
ظَعْناً فَأَرِحْ فِیهِ بَدَنَکَ وَ رَوِّحْ ظَهْرَکَ فَإِذَا وَقَفْتَ حِینَ
یَنْبَطِحُ اَلسَّحَرُ أَوْ حِینَ یَنْفَجِرُ اَلْفَجْرُ فَسِرْ عَلَی بَرَکَةِ
اَللَّهِ فَإِذَا لَقِیتَ اَلْعَدُوَّ فَقِفْ مِنْ أَصْحَابِکَ وَسَطاً وَ لاَ
تَدْنُ مِنَ اَلْقَوْمِ دُنُوَّ مَنْ یُرِیدُ أَنْ یُنْشِبَ اَلْحَرْبَ وَ
لاتَبَاعَدْ عَنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ یَهَابُ اَلْبَأْسَ حَتَّی یَأْتِیَکَ
أَمْرِی وَ لاَ یَحْمِلَنَّکُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَی قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ
وَ اَلْإِعْذَارِ إِلَیْهِمْ.
ترجمه:
سفارشی
از آن حضرت ( ع ) به معقل بن قیس الریاحی فرمود ، آنگاه که او را به سههزار سپاهی
بر مقدمه به شام می فرستاد .
از خدایی که بناچار ، روزی با او دیدار خواهی کرد و جز درگاه
او پایانی نداری ، بترس . جنگ مکن مگر با آنکه با تو بجنگد . و لشکرت را در ابتدا
یا انتهای روز به حرکت درآور و به هنگام گرمای نیمروز فرود آر . و مرکبها را خسته
مدار ، و در آغاز شب ، لشکر را به حرکت در میاور که خداوند شب را برای آسودن قرار
داده . و آن را برای درنگ کردن مقرر کرده نه سیر و سفر . به هنگام شب خود و مرکبت
را از خستگی برآور . و چون برآسودی ، یا هنگام سحر و یا زمان دمیدن سپیده به برکت
خداوندی حرکت کن هرگاه با دشمن رویاروی شدی ، خود در میانه لشکرت قرار گیر و به
دشمن چنان نزدیک مشو که پندارد قصد حمله داری و چندان دور مایست که چون کسی باشی
که از جنگ بیمناک است تا فرمان من به تو رسد . کینه آنان تو را وادار نکند که پیش
از آنکه به اطاعتشان فراخوانی و حجّت را بر آنان تمام کنی ، جنگ را بیاغازی.
نامه
سیزده
و من کتاب
له ع إلی أمیرین من أمراء جیشه
وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَی مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا
مَالِکَ بْنَ اَلْحَارِثِ اَلْأَشْتَرَ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ
اِجْعَلاَهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ مِمَّنْ لاَ یُخَافُ وَهْنُهُ
وَلاسَقْطَتُهُ وَ لاَ بُطْؤُهُ عَمَّا اَلْإِسْرَاعُ إِلَیْهِ أَحْزَمُ وَ لاَ
إِسْرَاعُهُ إِلَی مَا اَلْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ.
ترجمه:
از
نامه آن حضرت ( ع ) به دو تن از امیران لشکرش
من ، مالک بن الحارث الاشتر را بر شما و همه سپاهیانی که در
فرمان شماست امیر کردم . به سخنش گوش دهید و فرمانش برید . او را زره و سپر خود
قرار دهید . زیرا مالک کسی است که نه در کار سستی می کند و نه خطا و نه آنجا که
باید درنگ کند ، شتاب می ورزد و نه آنجا که باید شتاب ورزد ، درنگ می کند.
نامه
چهارده
و من وصیة
له ع لعسکره قبل لقاء العدو بصفین
لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ
اَللَّهِ عَلَی حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّی یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ
أُخْرَی لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ
تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ
وَلاَ تَهِیجُواالنِّسَاءَ بِأَذًی وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ
أُمَرَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَی وَالْأَنْفُسِ وَالْعُقُولِ إِنْ
کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَإِنْ کَانَ
الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ
الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.
ترجمه:
سفارشی
از آن حضرت ( ع ) به سپاهش پیش از دیدار با دشمن در صفین .
با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند . سپاس خدا را ، که
حجت با شماست . و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتی دیگر است
به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روی به هزیمت نهادند ، کسی را که
پشت کرده و می گریزد ، مکشید و آن را که از پای افتاده است ، آسیب مرسانید و
مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروی
شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند . که زنان به جسم ناتوان اند و به نفس و
عقل ضعیف . حتی در زمانی که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست
باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردی با سنگ یا چوبدستی به زنی
تعرض می کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او می آمدند ، عیب می کردند و
سرزنش مینمودند.
نامه
پانزده
و من
دعاء له ع کان ع یقول إذا لقی العدو محاربا
اَللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَفْضَتِ الْقُلُوبُ وَمُدَّتِ
الْأَعْنَاقُ وَشَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ الْأَقْدَامُ وَأُنْضِیَتِ
الْأَبْدَانُ اَللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَکْنُونُ الشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ
الْأَضْغَانِ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ غَیْبَةَ نَبِیِّنَا وَ
کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ
بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ اَلْفاتِحِینَ.
ترجمه:
هنگامی که آن حضرت ( علیه السلام ) به عزم جنگ ، با دشمن
روبرو می شد چنین می فرمود :
بارخدایا ، دلها به تو نزدیک شده و گردنها به سوی تو کشیده شده
و چشمها به درگاه تو خیره و پاها به آستان تو به راه افتاده و بدنها نزار گردیده .
بار خدایا ، کینه های پنهان آشکار گشته و دیک کینه ها به جوشش آمده . بارخدایا ،
به تو شکوه می کنم ، نبودن پیامبرمان را و فراوانی دشمنانمان را و پراکندگی
خواستهایمان را . « ای پروردگار ، ما میان ما و قوم ما بحق راهی بگشا که تو بهترین
راهگشایان هستی.
نامه
شانزده
و کان یقول
ع لأصحابه عند الحرب
لاَ تَشْتَدَّنَّ عَلَیْکُمْ فَرَّةٌ بَعْدَهَا کَرَّةٌ،وَلاَ
جَوْلَةٌ بَعْدَهَا حَمْلَةٌ،وَ أعْطُوا اَلسُّیُوفَ حُقُوقَهَا، وَ وَطِّئُوا
لِلْجُنُوبِ مَصَارِعَهَا،وَاُذْمُرُواأَنْفُسَکُمْ عَلَی اَلطَّعْنِ
اَلدَّعْسِیِّ وَالضَّرْبِ الطِّلَحْفِیِّ وَأَمِیتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ
أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ فَوَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَءَالنَّسَمَةَ مَا
أَسْلَمُواوَ لَکِنِ اِسْتَسْلَمُوا وَأَسَرُّوا اَلْکُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا
أَعْوَاناً عَلَیْهِ أَظْهَرُوهُ.
ترجمه:
هنگام
جنگ به یاران خود می فرمود
نامه
شش
و من کتاب له ع إلی معاویة
إِنَّهُ بَایَعَنِی اَلْقَوْمُ اَلَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا
بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَی مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ
لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَلاَ لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَاالشُّورَی
لِلْمُهَاجِرِینَ وَاَلْأَنْصَارِ فَإِنِ اِجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ
إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ
بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَی قَاتَلُوهُ
عَلَی اِتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وَلاَّهُ اَللَّهُ مَا تَوَلَّی
وَ لَعَمْرِی یَا مُعَاوِیَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ
لَتَجِدَنِّی أَبْرَأاَلنَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی
کُنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلاَّ أَنْ تَتَجَنَّی فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَکَ وَ
اَلسَّلاَمُ .
ترجمه:
نامهای
از آن حضرت ( ع ) به معاویه
این مردمی که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند ، به
همان شیوه با من بیعت کردند . پس آن را که حاضر است ، نرسد که دیگری را اختیار کند
و آن را که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفته اند نپذیرد . شورا از آن
مهاجران و انصار است . اگر آنان بر مردی همرأی شدند و او را امام خواندند ، کارشان
برای
خشنودی خدا بوده است ، و اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و بر
آن عیب گرفت یا بدعتی نهاد باید او را به جمعی که از آن بیرون شده است باز آورند .
اگر سر بر تافت با او پیکار کنند ، زیرا راهی را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و
خدا نیز در گردن او کند ، گناه آنچه را خود متولی آن شده است .
ای معاویه ، به جان خودم سوگند ، که اگر به دیده خرد بنگری ،
نه از روی هوا و هوس ، در خواهی یافت که من از هر کس دیگر از کشتن عثمان بیزارتر
بودم و من از آن کناری جسته بودم ، مگر آنکه بخواهی جنایت را به گردن من نهی و
چیزی را که بر تو آشکار است پنهان داری . و السلام
نامه
هفت
و من کتاب منه ع إلیه أیضا
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِی مِنْکَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ
وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلاَلِکَ وَ أَمْضَیْتَهَا بِسُوءِ
رَأْیِکَ وَ کِتَابُ اِمْرِئٍ لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ یَهْدِیهِ وَ لاَ قَائِدٌ
یُرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ اَلْهَوَی فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ اَلضَّلاَلُ
فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لاَغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً.
وَ
مِنْهُ
لِأَنَّهَا بَیْعَةٌ وَاحِدَةٌ لاَ یُثَنَّی فِیهَا اَلنَّظَرُ
وَ لاَ یُسْتَأْنَفُ فِیهَا اَلْخِیَارُ اَلْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ وَ
اَلْمُرَوِّی فِیهَا مُدَاهِنٌ.
ترجمه:
نامهای
دیگر از آن حضرت ( ع ) به معاویه
اما بعد ، اندرزنامه ای از تو به من رسید با جمله هایی
بربافته و عباراتی که به ضلالت خویش آراسته بودی و از روی بداندیشی روانه کرده
بودی . این نامه ، نامه کسی است که نه خود دیده بینا دارد تا راه هدایت را به او
نشان دهد ، و نه او را رهبری است که راهش بنماید . هوا و هواس او را فراخوانده و
او نیز پاسخش گفته و ضلالت رهنمونش گشته و او نیز متابعتش نموده . هذیانی در هم
آمیخته ، گم گشته و به خطا رفته است .
و
از این نامه است
بیعت کردن
فقط یک بار است و دوباره در آن نظر نتوان کرد . گزینش از سر گرفته نشود . هر که از
بیعت بیرون رود ، طعن زننده است ، و هر که در پذیرفتنش درنگ کند و دو دلی نشان دهد
، منافق است.
.
و
من کتاب له ع إلی أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلی البصرة
مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَی
أَهْلِ اَلْکُوفَةِ جَبْهَةِ اَلْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ اَلْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ
فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّی یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ
إِنَّ اَلنَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ
أُکْثِرُ اِسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ اَلزُّبَیْرُ
أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ اَلْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا اَلْعَنِیفُ وَ
کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ
بَایَعَنِی اَلنَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لاَ مُجْبَرِینَ بَلْ طَائِعِینَ
مُخَیَّرِینَ.
وَ اِعْلَمُوا أَنَّ دَارَ اَلْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ
بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَیْشَ اَلْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ
اَلْفِتْنَةُ عَلَی اَلْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَی أَمِیرِکُمْ وَ بَادِرُوا
جِهَادَ عَدُوِّکُمْ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
ترجمه:
نامهای
به مردم کوفه هنگام حرکتش از مدینه به بصره .
از
بنده خدا ، علی ، امیر المؤمنین به مردم کوفه که بزرگواران یاران و ارجمندان عرب
اند .
اما
بعد . شما را از کار عثمان خبر می دهم ، به گونهای که شنیدنش چون دیدن باشد :
مردم بر او خرده گرفتند و من که مردی از مهاجران بودم ، همواره خشنودی او را
میخواستم و کمتر سرزنش می کردم . ولی طلحه و زبیر در باره او شیوه دیگر داشتند و
آسانترین کارشان ، تاختن بر او بود و نرمترین رفتارشان ، رفتاری ناهموار بود .
بناگاه ، عایشه بیتأمل بر او خشم گرفت و مردمی بر او شوریدند و کشتندش . آنگاه
مردم با من بیعت کردند نه از روی اکراه یا اجبار ، بل به رضا و اختیار .
بدانید
که سرای هجرت [ مدینه ] مردمش را از خود راند و مردم نیز از آنجا رفتند . ناگاه ،
چون دیگی که بر آتش باشد ، جوشیدن گرفت و فتنه سر برداشت . پس به سوی امیرتان
بشتابید و اگر خدا خواهد ، برای جهاد با دشمن ، به پیش تازید.
نامه
دو
و من کتاب له ع إلیهم بعد فتح البصرة
وَ جَزَاکُمُ اَللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ
نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی اَلْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ اَلشَّاکِرِینَ
لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْتُمْ
ترجمه:
نامهای
از آن حضرت ( ع ) پس از فتح بصره به مردم کوفه نوشته است .
خداوند
به شما مردم شهر از جانب خاندان پیامبرتان پاداش نیکو دهد ، همان پاداش که به
فرمانبران و سپاسگویان نعمتش می دهد . شما شنیدید و اطاعت کردید ، فراخوانده شدید
و پاسخ دادید.
50 حدیث از امام حسین (ع)
سنگی زدم به آسمان کسی گفت آخ" نگاه کردم به آسمان دیدم ماست گفتم چه شده..؟!! گفت:هم که حالم گرفته است و غمگینم مگه نمی بینی قامتم خمیده....؟ گفتم چه شده..؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است . گفتم که چیست محرم.....!؟؟ با ناله گفت:ماه عزای اشرف اولاد آدم است.
فرارسیدن ماه محرم الحرام به تمامی شیعیان جهان تسلیت باد.
ایرج بسطامی در اول آذرسال 1336 در شهر بم کوچه باغ جعفری، منزل پدری و جد پدری که قدمت 120 ساله داشت متولد شد. وی از 5 سالگی به خواندن آواز علاقه داشت و هر یک از اعضاء خانواده از جد پدری گرفته تا پدر بزرگ و پدر در زمینه خواندن آواز و ...
پیامبر(ص)فرمود:«حسین
منی وآنا من حسین احب الله من احب حسینا»
(حسین از من ومن از حسینم. خداوند هرکسی که حسین(ع) را دوست
بدارد" دوست می دارد).
امام سیدالشهداء (ع)
مختصری از تولد تا شهادت
امام حسین(ع)فرزند دوم علی(ع)از فاطمه(س) دختر پیغمبراکرم(ص)در سال چهرم هجری در سوم شعبان چشم به جهان گشود.آن حضزت پس از شهادت
برادر بزرگوارش امام حسن(ع)به امر خدا وبنا به وصیت برادر به امامت رسید.
چنانکه در زندگی معصوم چهارم حضرت امام حسن(ع)اشاره کردیم. حضرت امام
حسن(ع)به علت نفاق عده زیادی از لشکریان خودوفرارعبیدالله بن عباس سردار لشکربه
اردوی معاویه وفریفته شدن جمعی دیگرکه به نقل تاریخ" دو سوم تمام لشکر بود
وعهدشکنی های بقیه سپاه واخلال خوارج واوج تهمتها و سخنان ناروایی که به امام(ع)می
گفتند ناچار به پیشنهاد معاویه برای صلح حاضر شدو ضمن قرارداد صلح معاویه قبول کرد
که :یاران علی(ع)وپیروان وشیعیان او در همه بلاد اسلامی از تعرض مصون و محفوظ
باشند وعلیه آنها مکری وحیه ای نیندیشد و پس از خود کسی را به جانشینی انتخاب
نکند.اما پس ازصلح در اندک زمانی نشان داد که به راستی به پیمان خود پای بند
نیست.امام حسن(ع) برای مصالح اسلامی و عدم آمادگی اوضاع به نفع آل علی (ع)و
جلوگیری از برادر کشی پیشنهاد معاویه را برای صلح پذیرفته و معاویه هم به ظاهر
تمام مواد صلح نامه را قبول کرده بود.ولی در حقیقت به اسلام عقیده ایی نداشت و
مانند پدرش ابوسفیان اسلام ظاهری را از ترس یا بخاطر بهرمندیهای دنیایی پذیرفته و
به تدریج پرده از کار برگرفت و هدف خود را که قدرت وحکومت است برای همگان بیان کرد
وبی پایگی ایمان خود را کم کم روشن ساخت.
فروشگاه baniasadibam | |||||||||||